جمله چین

آموزش جنسی

آموزش جنسی کودک چیست؟

آموزش به این معنی است که مطمئن شویم کودکان برای رویارویی با زندگی برای شناخت کامل خود، حتی در مورد مسائل جنسی، مجهز هستند.


والدین اغلب در مورد مشکلات مربوط به فرزندان خود در مواجهه با تمایلات جنسی اطلاعاتی را درخواست می کنند و به همین ترتیب، اغلب باید توجه داشت که این مشکلات به این دلیل به وجود می آیند که والدین سردرگمی خاصی در مورد تربیت جنسی دارند.
کودکان در این زمینه نیز منبع گرانبهایی دارند: کنجکاوی سرزنده نسبت به همه چیز. آن‌ها می‌خواهند همه چیز را بدانند: پرندگان چگونه پرواز می‌کنند، گربه وقتی میو می‌کند، چه معنایی دارد، پشه‌ها چگونه نیش می‌زنند و چرا این کار را می‌کنند، چرا جریان الکتریکی شوک می‌دهد، چرا باید دست‌ها و دندان‌های خود را بشویید، چرا روز آفتابی است و شب وجود ندارد، زیرا برخی از برادران و خواهران قبلاً آنجا هستند و برخی دیگر در یک لحظه خاص می‌رسند. طبیعی و طبیعی است که از خود بپرسند چگونه به دنیا آمده اند یا چرا مامان و بابا در یک تخت می خوابند یا ازدواج به چه معناست یا چرا پسر و دختر وجود دارد.

چه کسی از صحبت در مورد تمایلات جنسی می ترسد؟
اگر به اتفاقاتی که بین کودکان و والدین می افتد نگاه کنیم، متوجه می شویم که این بزرگسالان هستند و نه کودکان که در مورد مسائل جنسی مشکل دارند. فقط از دوران قبل از نوجوانی شروع می شود که کودکان معمولاً با مشکلات خاصی روبرو می شوند که معمولاً کمی به فروتنی (که در آن سال ها افزایش می یابد و خاص تر می شود) و بیشتر به ترس از قرار گرفتن در معرض خطر شکل گیری مرتبط است. یا دست و پا چلفتی (که «وقتی بزرگ شدند» هنوز چیزها را نمی‌دانند) یا گستاخ (که وانمود می‌کنند «وقتی بزرگ می‌شوند» چیزهایی را می‌دانند بدون اینکه چنین باشند). اما حتی در این صورت، اگر کودکان بزرگسالانی را بیابند که صریح با آنها صحبت می کنند و با صراحت به آنها گوش می دهند، به سرعت به اندازه کافی معمولی می شوند.

کودکانی وجود دارند که از صحبت کردن یا شنیدن در مورد تمایلات جنسی گریزان، خجالتی و ترسناک به نظر می رسند. فکر نکنید که آنها علاقه ای به یافتن پاسخی برای سؤال خود “چگونه بچه ها به دنیا می آیند؟”، یا به طور کلی به سؤالات مربوط به عشق و جنسیت ندارند: آنها نیز مانند دیگران، کنجکاوی طبیعی و زیادی در مورد آن دارند. اما آنها بر اساس تجربه شخصی خود دریافته اند که والدین نمی خواهند در مورد مسائل جنسی صحبت کنند. و این حتی اگر پدر و مادر هرگز این ممنوعیت را صریح و مستقیم نکرده باشند. آنها آن را به صورت عرضی درک کردند، از سیگنال هایی که اغلب برای بزرگسالان بی ربط، اما برای کودکان بسیار مهم است، مانند شنیدن این که بزرگسالان صدای خود را پایین می آورند یا ناگهان موضوع را تغییر می دهند یا وقتی متوجه می شوند، خجالت خاصی نشان می دهند و طفره می روند، در حالی که آنها از رابطه جنسی صحبت می کنند، که بچه ها در اطراف هستند.

در خفا، آنها همچنین ایده های بسیار شخصی در مورد اینکه چرا بزرگترها نمی خواهند می سازند: شاید به این دلیل که آنها چیزهایی بسیار خطرناک هستند که آنها نیز از آنها می ترسند. یا شاید به این دلیل که آنها آنقدر بد و گناهکار هستند که باید از آنها اجتناب کرد. یا شاید به این دلیل که آنها چیزهای بسیار خوشایند و خوشایندی هستند که بزرگترها می خواهند همه آنها را برای خود نگه دارند و می ترسند بچه ها آنها را از آنها بگیرند. یا شاید به این دلیل که آن‌ها «مفوع و خار» هستند، آنقدر کثیف و منزجر کننده هستند که بهتر است آنها را به حال خود رها کنید. در هر صورت آنها فهمیده اند که انتظار بزرگترها از آنها این است: «نباید نگران این چیزها باشید. لازم نیست آن چیزها را بدانید!».

فانتزی های عجیب و غریب (و بیماری زا).
سپس کودکان (که تمایل دارند به صورت مطلق و کلی فکر کنند) حداقل از نظر ظاهری با آنچه که به عنوان یک دستور اجباری از جانب بزرگسالان احساس می کنند سازگار می شوند. طوری رفتار خواهند کرد که انگار کنجکاو نیستند. در سنگین ترین موارد، آنها قادر خواهند بود از کنجکاوی خود در همه زمینه ها، حتی فراتر از چیزهای ناب و ساده جنسی، حتی گاهی با آسیب های قابل توجه از نظر یادگیری شناختی (در مدرسه عملکرد ضعیفی دارند) مهار کنند.

Hl,ca [ksd fi \sv f]i ih , nojv f]i ih
آموزش های جنسی 
2030
https://www.sleeptasticsolutions.com/blog-children/7-ways-surviving-summer-kids/

با این حال، معمولاً تمایل به پنهان کردن و استتار کنجکاوی خاص خود در مورد مسائل جنسی دارند. کنجکاویی که البته همچنان در درون آنها وجود خواهد داشت، اما دیگر نه به شیوه ای آفتابی و آرام، آنطور که طبیعی و مطلوب است، بلکه به شیوه های تلخ و جانبدارانه. آنها در تلاش برای کشف نشدن، به طور سیستماتیک گوش های خود را تیز می کنند تا تمام اطلاعات ممکن را در سخنرانی هایی که بزرگان در بین خود در مورد این موضوع انجام می دهند، درک کنند، بدون اینکه بتوانند اطلاعات علمی را تشخیص دهند، یا حتی فقط واقع بینانه، از عبارات شوخی شوخی های بی شمار دعوای جنسی. اطلاعاتی که بدین ترتیب در نظر گرفته شده است ناگزیر کاملا تصادفی و تکه تکه خواهد بود، بنابراین ناقص است. ناهماهنگی‌ها توسط آنها برطرف می‌شود و شکاف‌ها با فانتزی‌ها پر می‌شوند، حتی موارد عجیب و غریب، که اغلب از ابتدا اختراع می‌شوند. بنابراین، کودکان اطلاعاتی را که به این ترتیب جمع آوری شده اند با اطلاعاتی که در اختیار همسالان خود هستند با همان قدرت مقایسه می کنند و در نتیجه به ساخت و سازهای اسراف آمیز و غیرمحتمل، شاید ترسناک و اغلب غیرقابل تصور بزرگسالان می رسند.
پسر کلاس سومی را به یاد می آورم (بنابراین، از قبل بزرگ شده بود)، پسر پدر و مادری بسیار تحصیل کرده اما بسیار دست و پا چلفتی، که از همکلاسی هایش یاد گرفته بود که بچه ها این گونه به دنیا می آیند: پدر با مشت به شکم مادرش می زند که با سوراخی باز می شود. خود را به نامی می‌خواند که واژه‌ای کثیف است و کودکی را بیرون می‌آورد که در غشایی لزج و خون آلود مانند تخم مرغ بدون پوست پیچیده شده است. زنی که تماماً لباس سفید پوشیده به نام صدف، بچه را در دست می گیرد و با آب داغ می شویند، زیرا در غیر این صورت بسیار منزجر کننده است، آن را خشک می کند و به مادر می دهد و به سینه راست می چسبد. تا به او شیر بدهم
این ایده‌های عجیب و غریب (که اغلب فراموش می‌شوند و ممکن است به‌طور تصادفی در طی یک درمان روانکاوانه دوباره کشف شوند، گاهی اوقات به طور غیرمنتظره از طریق یک رویا به دست می‌آیند) بی‌ضرر نیستند. با گذشت زمان، ظاهراً این ایده‌ها فراموش می‌شوند و در عوض از آگاهی سوژه پنهان می‌مانند: در گوشه‌ای از ذهن منزوی می‌شوند، اما به طور ناخواسته فعال هستند، همچنین می‌توانند به شدت بر نگرش نسبت به عشق و زندگی جنسی حتی زمانی که کودکان بالغ شده‌اند، تأثیر بگذارند. بنابراین آسیب می تواند بزرگ باشد، زیرا در یکی از مهمترین زمینه ها از نظر کیفیت زندگی، هم برای خود و هم برای شرکای زندگی رخ می دهد.

ما به عنوان والدین چگونه می توانیم از چنین تحریفاتی در ذهن فرزندانمان، چه کوچک و چه بزرگ جلوگیری کنیم؟ پس از همه، بسیار ساده است. فقط با آنها به وضوح صحبت کنید و بگویید – برای تغییر! – واقعیت. همیشه. از راه هایی که می فهمند، البته!
بنابراین آموزش جنسی نه تنها برای جلوگیری از خرابی، بلکه و مهمتر از همه برای تسهیل یک زندگی عاشقانه خوب، سالم و رضایت بخش در بزرگسالان آینده و شرکای آنها ضروری است.

آموزش جنسی بدون اطلاعات جنسی امکان پذیر نیست. همانطور که نمی توانم مثلاً در مورد رانندگی ایمن و لذت های ناشی از آن بدون ارائه اطلاعات لازم آموزش دهم، نمی توانم در مورد تمایلات جنسی ایمن و لذت های مرتبط با آن (از جمله موارد مربوط به فرزندپروری) بدون ارائه اطلاعات کافی آموزش دهم.
بنابراین، سطح پایه آموزش جنسی، همیشه اطلاعات جنسی است و باید باشد.

“تربیت جنسی” به چه معناست؟
در فرهنگ ما، والدین اغلب وظایف اصلی خود را اشتباه درک می کنند: آنها فکر می کنند باید لحظه به لحظه فرزندان خود را خوشحال کنند و از آنها در برابر همه غم و اندوه محافظت کنند. واضح است که کارکردهای آموزشی را نمی توان در این دیدگاه گنجاند.
“آموزش” به نظر یک کلمه قدیمی، اگر نه کاملا بد است. به این ترتیب، والدین در معرض خطر پرورش موجوداتی بسیار شکننده هستند که قادر به رویارویی با مشکلات زندگی نیستند و فرصت‌های مثبتی را که خود زندگی ارائه می‌دهد، به دست آورده و سپس تسخیر می‌کنند.
از سوی دیگر، وظیفه خاص والدین دقیقاً آموزش فرزندان است.
آموزش به معنای تشویق کودکان به آماده شدن برای رویارویی با زندگی به منظور تحقق کامل خود است: پرورش توانایی تحمل دردها و ناامیدی های اجتناب ناپذیر و تحمل انتظار و سختی های لازم برای رسیدن به خواسته ها و پروژه ها. پذیرفتن مجبور به پیمودن مسیرهایی که هم برای رشد و هم برای رسیدن به اهداف مورد نظر زمان می برد. به همین دلیل است که ما والدین به آنها یاد می دهیم که صحبت کنند، راه بروند، کفش هایشان را ببندند، ببینند، بخوانند، بنویسند، حساب کنند، دوچرخه سواری کنند، از کامپیوتر استفاده کنند، شنا کنند و غیره. از تمام توانایی های خود و کسب مهارت های متعدد و متمایز. به همین دلیل است که ما همچنین به آنها یاد می دهیم که احساسات خود و دیگران را بشناسند. برای میانجیگری بین نیازهای خود و دیگران؛ برای یافتن و تمرین راه های متعدد لذت بردن (نه فقط کارتون و تنقلات …)؛ تشخیص، تحمل و تعدیل درد آنها؛ دانستن اینکه چگونه برای لحظه مناسب صبر کنید، ناامیدی از انتظار را تحمل کنید. مقاومت در برابر ناامیدی ها، درک خوبی هایی که زندگی اجازه می دهد. و غیره در رشد هوش هیجانی و مهارت ها و توانایی های بین فردی و اجتماعی آنها.

برای ما بسیار عجیب است که به همه این موارد توجه کنیم، اما در عوض فکر کنیم که نه، آموزش جنسی مهم نیست.
کودکان در دریایی از پیام‌های جنسی تکه‌تکه، اپیزودیک و کاملاً ناهماهنگ غوطه‌ور می‌شوند، اغلب متن‌زدایی می‌شوند، بنابراین به سختی می‌توان آنها را به شیوه‌ای معنادار در ذهن ادغام کرد. آنها به طور مستمر، به ویژه توسط تلویزیون و تبلیغات خاص، با پیام هایی در مورد سبک ها و مدل های زندگی جنسی، گاهی از هم پاشیده، گاهی خالی، گاهی بسیار زشت، اغلب حتی خشونت آمیز یا منحرف، بمباران می شوند. سکس اغلب تحقیر شده است، بیشتر در خدمت شیدایی است تا تبادل رابطه و لذت. همه اینها بدون هیچ گونه ارزیابی، بدون هیچ انتقادی، بدون زمینه سازی، به ویژه بدون اینکه تصاویر و موقعیت هایی که فرد از طریق بینایی و شنوایی در آن شرکت می کند، بتواند به بافت امن و ساختار یافته ای از دانش اشاره کند که در آن ادغام شود.
آنها را نمی توان به حال خود رها کرد تا ریسمان این کلاله عظیم، بی شکل و آشفته اطلاعات و پیشنهادهای جنسی را بکشند.

بنابراین، آموزش جنسی، نه تنها با توجه به رفتار (حال و آینده) کودکان و جوانان، بلکه و بالاتر از همه در تشویق آنها به داشتن یک ایده معقول از تمایلات جنسی، یک کارکرد ضروری جهت گیری دارد.
تنها در صورتی که بتوانیم یک جهت گیری پایه محکم به آنها بدهیم، می توانیم به تدریج به آموزش جنسی برسیم که آنها را برای مدیریت مسئولانه تمایلات جنسی آماده می کند.
دانش، احترام، ادغام. آموزش جنسی به خودی خود یک آموزش نیست (نه باید باشد) بلکه بخشی جدایی ناپذیر از کل آموزش است. بنابراین شامل دانش، احترام و ادغام است. مانند کل آموزش، کمک می کند تا فرزندان ما برای رویارویی با زندگی خود به اندازه کافی مجهز شوند و خود را در بهترین حالت، در زمان مناسب و به روش های درست درک کنند.
بنابراین، توصیه می شود که هدف آموزش جنسی، بله، اجتناب از مشکلات باشد، اما حتی بیشتر از آن، ارتقای سلامت جسمی، ذهنی و رابطه ای فعلی و آینده باشد.

آموزش جنسی را چه زمانی شروع کنیم؟
با بررسی دقیق تر، سوال عجیبی است. مانند این است که مثلاً بپرسیم: «آموزش اکتشاف و احترام به محیط زیست از چه سنی باید آغاز شود؟». کاملاً واضح است که شما فوراً شروع می کنید و در طول زندگی شما هر فرصتی خوب است.
درست است که سال‌ها بعد تمایلات جنسی کاملاً اعمال خواهد شد. اما حتی رانندگی در ترافیک، به عنوان مثال، سال ها بعد به طور کامل ورزش می شود، اما به کودکان، که در حال حاضر در مهد کودک هستند، آموزش داده می شود، به عنوان مثال:

“شما نمی توانید از قرمز عبور کنید،
مراقب رنگ زرد باش،
با رنگ سبز چراغ سبز وجود دارد
برای گردش”

و هیچ کس زودرس بودن پیام را زیر سوال نمی برد. (این پیام، بگذارید در پرانتز گفته شود، با بازیگوشی از مقررات معقول صحبت می کند، نه از سهل انگاری ایدئولوژیک کور، و نه از سهل انگاری ایدئولوژیک کور).

همه آموزش ها، در هر جنبه ای از زندگی، چه بخواهیم و چه نخواهیم، ​​در واقع بلافاصله، از بدو تولد آغاز می شود. مثلاً وقتی نوزادی در حال گریان را در آغوش می گیرم یا وقتی چشمانمان به هم می رسد برایش مهمانی می گذارم، در واقع، حتی اگر از آن خبر نداشته باشم، به او همبستگی در درد و شریک شدن در لذت را آموزش می دهم. .

این مسئله این است که همیشه آموزش را به شیوه ای متناسب با سن و درک انجام دهیم. به دو کودکی که بر سر یک اسباب بازی دعوا می کنند، مطمئناً در مورد اعلامیه جهانی حقوق بشر صحبت نمی کنم، اما سعی می کنم به نوعی این پیام را برسانم که حمایت از خود یک ارزش است، اما تلاش برای قرار دادن خود در یک ارزش است. موقعیت نیز یک ارزش است. چگونه؟ البته هر از چند گاهی باید آن را اختراع کنم.
هر یک از کنش های تعاملی ما با فرزندانمان در واقع یک مداخله آموزشی است. هیچ راه گریزی وجود ندارد: حتی اگر کاری انجام ندهیم، آنچه پدیدار خواهد شد، تربیتی نافرجام خواهد بود.

همه چیز خیلی واضح به نظر می رسد
پس چرا بزرگترها در حل مسائل برای کودکان و آموزش آنها در رابطه با رابطه جنسی مشکل زیادی دارند؟ من معتقدم دلایل زیادی وجود دارد.
نگرانی ها و سردرگمی های والدین. یکی از دلایلی که والدین برای صحبت در مورد تمایلات جنسی با فرزندانشان مشکل دارند – مسلماً مهمترین و مطمئناً سوء تفاهم شده ترین آنها – در حسادت بزرگسالان نسبت به کودکان، نوجوانان و جوانان است، اگر آنها خود را برای لذت بردن بهتر و بهتر آماده کنند. راه هایی که لذت های بدن خود و برخورد با بدن دیگران کمتر تعارض دارند.

ارتباط زیرزمینی با حسادت این نگرانی است که کودکان خیلی زود به لذت های جنسی دسترسی پیدا می کنند و در دام آن قرار می گیرند، با خطر ترسناک (کاملا غیر واقعی) آنقدر جذب آن که برای هیچ چیز دیگری (مطالعه، کار، اجتماعی) در دسترس نیستند. تعهد). در واقع رویای هر کسی است که عشقی را آنقدر کامل و طاقت فرسا پیدا کند که همه چیزهای دیگر را فراموش کنیم. و بسیار عجیب است که آنچه برای همه رویا است (که بدیهی است غیر واقعی است) برای کودکان خطر تلقی می شود. حسادت اخگرهای این نگرانی ها را تحریک می کند.
نگرانی دیگری که همیشه به صورت زیرزمینی با حرکات حسادت آمیز مرتبط است، این خیال است که پسرها، اگر خیلی زود در مورد مسائل جنسی مطلع شوند، به مدیریت غیرمسئولانه جنسی خود می رسند و شاید خود را در معرض خطراتی (بارداری ناخواسته، بیماری های مقاربتی، بی فکری) قرار دهند. …). همانطور که می بینیم، ما از حالت عجیب و غریب به عجیب و غریب می رویم، زیرا اگر پسرها بدانند که چیست و چگونه کار می کند، به احتمال زیاد به مدیریت مسئول جنسیت (و همچنین هر منبع دیگری) دست خواهند یافت. جهل هرگز به نفع نگرش های مسئولانه نیست. برعکس!
بنابراین، یک وحشت واقعی، آن چیزی است که به خطری مربوط می شود که کودک ناخودآگاه خود را در موقعیت های خطر آزار جنسی قرار می دهد. هر چه او ساده لوح تر باشد و بیشتر احساس کنجکاوی جنسی خود را غیرقابل نمایش کند، کودک بیشتر در معرض خطر ندانستن نحوه ارزیابی موقعیت ها قرار می گیرد و در نهایت از درخواست کمک بازداری می کند. آزار جنسی در خانواده بسیار شایع تر از خارج است. اگر در خانواده فضای اعتماد به اخلاص به طور کلی و گشودگی صمیمانه نسبت به شناخت نقادانه هر واقعیتی وجود داشته باشد، این جو به خودی خود به گونه ای خواهد بود که از این نوع مشکلات چه در درون و چه در خارج از محیط خانواده جلوگیری می کند.
این نگرانی (کاملاً خیالی) همیشه با حسادت مرتبط است که اگر کودکان با اطلاعاتی در مورد تمایلات جنسی آشنا باشند، خطر تجربه جنسی جدا شده از عشق را خواهند داشت. برعکس این قضیه صادق است. در واقع چیزهای ناشناخته را نمی توان با یکدیگر ادغام کرد.

یکی از رایج‌ترین ترس‌ها، مشابه ترس قبلی، این است که، اگر بچه‌ها خیلی زود از رابطه جنسی اطلاع داشته باشند، بدون احترام به خود و دیگران در معرض خطر زندگی کردن آن به شیوه‌ای بی‌اهمیت قرار می‌گیرند. در اینجا ما می توانیم به وضوح ببینیم که چقدر مهم است که آموزش جنسی بخشی از کل آموزش زندگی است. از زمانی که هنوز کودک هستند، جوانان و بزرگسالان آینده باید عادت کنند که فکر کردن با ذهن خود و احساس با قلب خود را به عنوان یک ارزش در نظر بگیرند، باز و کنجکاو باقی بمانند تا بدانند دیگران چگونه فکر می کنند و چه احساسی دارند. اگر این نگرش باز و انتقادی اساسی درونی شود، می‌توانیم مطمئن باشیم که احترام به خود و دیگران به‌طور سیستماتیک به‌عنوان چیزی کاملاً طبیعی و بدیهی در هر موقعیتی دنبال می‌شود، بنابراین برای تمایلات جنسی و عشق نیز.
ترسی مشابه، به ویژه در محیط‌هایی که تمرکز بر ایده‌آل‌های عالی است، رایج است، ممکن است این باشد که کودکانی که بیش از حد با لذت‌های جنسی آشنا هستند، بدون درک اهمیت فضیلت، به شیوه‌ای بی‌نظم و در معرض رذیلت بزرگ شوند.

هیچ فضیلتی بر اساس جهل ساخته نشده است. برعکس: ناآگاهی شما را در معرض موقعیت های خطر، سردرگمی و دشواری بیشتر در مدیریت موقعیت های زندگی قرار می دهد. سکوت ارزشهای دیگری جز جهل و نادانی را منتقل نمی کند. این «آموزش» نیست که ارزش ها را منتقل نمی کند. اولین و شاید مهم ترین ارزش ها یکپارچگی است. رابطه جنسی، عشق، میل، لذت، تولید مثل مسئولانه، معنای زندگی، احترام به خود و دیگران، لذت از ملاقات، لذت از اشتراک گذاری، عاشق شدن، عشق بالغ… تربیت جنسی باید با همه اینها کنار بیاید، برای حمایت از ادغام آنها. اما اطلاعات جنسی باید در پایه قرار گیرد، زیرا امکان ادغام چیزهایی که فرد نمی داند وجود ندارد.

همچنین با حسادت مرتبط است، اما در جهت مخالف تصور می‌شود، نگرانی از توانایی برانگیختن حسادت در کودکان است، و نشان می‌دهد که مادر و پدر رابطه‌ای انحصاری، زیبا و پرشور با یکدیگر دارند که کودکان هنوز از آن محروم هستند. در زندگی، از آنجایی که ما کودک هستیم، مهم است که بپذیریم که “در حال ساخت” هستیم. سالم و درست است، زیرا درست است که بچه ها بدانند وقتی بزرگ شدند می توانند کارهایی را انجام دهند که اکنون نمی توانند. بسیار غم انگیز است که در باغچه های کوچک برخی از بچه های کسل کننده را که با ماشین برقی در مسیرها رانندگی می کنند، در حالی که دیگران بازی می کنند، می پرند و می دوند، بسیار ناراحت کننده است. ماشین زمانی که بزرگ باشد قادر به رانندگی با آن خواهد بود.
بیشتر ناراحتی بزرگسالان ناشی از ترس از این است که به اصطلاح، زشت و ناپسند باشند، گویی که توضیح عشق، تولید مثل و رابطه جنسی، بچه‌ها را تحریک می‌کند که والدینشان را درگیر افیشن‌های پرشور خود تصور کنند. آنها می ترسند که صحبت کردن با کودکان در مورد تمایلات جنسی معادل داشتن رابطه جنسی در مقابل آنها باشد. به راستی خوب است که والدین به حیا فرزندان خود احترام بگذارند و از هرزگی با آنها بپرهیزند. مبادا خودشان را برهنه نشان دهند یا در حضورشان عشق بازی کنند. در هر صورت مشاهده آمیزش جنسی والدین یا بزرگسالان می تواند واقعاً آسیب زا باشد. تصور اینکه چه اتفاقی در زمان ایجاد عشق رخ می دهد با دیدن آنچه که با خامی واقعیت اتفاق می افتد متفاوت است. برای مثال، آه‌های لذت‌بخش را می‌توان برای ناله‌های دردناک، برانگیختن وحشت و بیزاری گرفت.
در میان بزرگسالان این توهم رایج است که کودکان غیرجنسی، بی گناه هستند، گویی تمایلات جنسی کودکان وجود ندارد. بنابراین، ترس از انجام آموزش جنسی، ترس از شکستن پیش از موعد آن حالت (که وجود ندارد!) بی گناهی است.
عشق و زندگی جنسی کودکان وجود دارد، اما با بزرگسالان متفاوت است. کودکان عاشقانه عاشق می شوند و عاشقانه عشق می ورزند، اما به شیوه های متفاوت از بزرگسالان. مسخره کردن آنها به خاطر عشقشان مضر است، یا رفتار احمقانه و بی احترامی با آنها مانند عشق بزرگترها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

0
سبد خرید شما
  • No products in the cart.